نبض زندگیمون سید امیر حسین

نبض زندگیمون سید امیر حسین جان تا این لحظه 10 سال و 7 ماه و 22 روز سن دارد

چشم و چراغ خونمون

 


تاریخ : 29 آذر 1392 - 03:10 | توسط : مامان امیر حسین | بازدید : 1690 | موضوع : وبلاگ | 42 نظر

!!!!!!!!!به خاطر پخ پخ!!!!!!!!!

عزیزم این پست و این عکسایی که برات گذاشتم برمیگرده به اون وقت هایی که ختنه شده بودی یعنی یک هفته بعد از ختنه شدنت دلبندم..

اون شب مامان بزرگها و بابابزرگها و عمه ها و عموها و زن عمو ها و دایی عزیز شام مهمونمون بودن..شب خیلی خوبی بود و بهمون خوش گذشت و اما اون کیکی رو که شما باهاش عکس داری رو عمو هادی عزیز زحمت کشیده بودن و به مناسبت ختنه شدنت برات اورده بودن که روش هم نوشته شده بود :....به خاطر پخ پخ.....


تاریخ : 26 آذر 1392 - 01:00 | توسط : مامان امیر حسین | بازدید : 4783 | موضوع : وبلاگ | 24 نظر

lمیر حسین - از اخم تا خنده !

امیر حسین با جذبه


تاریخ : 22 آذر 1392 - 22:01 | توسط : مامان امیر حسین | بازدید : 2042 | موضوع : وبلاگ | 41 نظر

فدای نگاهت

فدای نگاهت


تاریخ : 04 آذر 1392 - 23:40 | توسط : مامان امیر حسین | بازدید : 2685 | موضوع : فتو بلاگ | 32 نظر

دیروز و....

دیروز و....

سلام مامانی....نمیدونم چی بگم و چه جوری بگم...
دیروز صبح زنگ زدم مطب دکترت و ازش وقت واسه ختنه گرفتم.از همون صبحش دلم گرفته بود و استرس داشتم تا که شب بابایی اومد و اماده شدیم رفتیم..عزیز دل مامان تو ماشین همش نگات میکردم و میگفتم کاش زنگ نزده بودم کاش وقت نگرفته بودم اخه اصلا دلم نمیخواست تو درد بکشی...
خلاصه اینکه رسیدیم مطب و تو رفتی واسه ختنه.چند دقیقه بعدش صدای گریت بلند شد و اشکای منم سرازیر شد. خوبیش این بود که پنج دقیقه بیشتر طول نکشید و بعدش تو اومدی بغلم. یه کم بی تابی کردی و بعدش خوابت برد.ولی خدارو شکر اومدیم خونه خیلی بی تابی نکردی و خوابت برد....و بعد از واکسنت این دومین درد تو زندگیت بود که تجربه اش کردی.
...افرین به تو که پسر قوی و شجاع مامان و بابایی...
تاریخ : 01 آذر 1392 - 00:11 | توسط : مامان امیر حسین | بازدید : 1935 | موضوع : فتو بلاگ | 24 نظر



مشاوره، آموزش، طراحی و ساخت فروشگاه اینترنتی